دیروز بسری داشت قدم میزد که دختری را دید انها ساعتی با یک دیگر قدم زدن
که یک دفعه مازراتی جلوی بایشان ترمز کرد دختر به بسر گفت من همیشه نمیتوانم بیاده باشم و در ماشین نشت
راننده به دختر گفت ببخشید ولی من راننده این اقا هستم
7 امتیاز + /
0 امتیاز - 1392/04/19 - 12:06